در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

پیامدهای بی حجابی و بی عفتی از نظر اسلام

 

آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهائی که در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم ولی ممنوعیت و حریم، نیروی عشق و تغزل و تخیل را به صورت یک احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریک می کند و رشد می دهد و تنها در این هنگام است که مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه ها می گردد. بدون شک آن مقدار که تبرج و خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی می شود به مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دست نارسی سبب می گردد.

اگر در مشرق زمین محرومیتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است ، در اروپا شهوترانیهای زیاد باعث این انحراف گشته است، تا آنجا که در بعضی کشورها همانطور که در روزنامه های خبری خواندیم رسمی و قانونی شد و گفته شد چون ملت انگلستان عملاً این کار را پذیرفته است قوه مقننه باید از ملت پیروی کند. یعنی نوعی رفراندوم قهری صورت گرفته است. بالاتر اینکه در مجله ای خواندم در بعضی کشورهای اروپائی پسرها رسماً با یکدیگر ازدواج می کنند. در شرق هم، محرومین آن قدر سبب رواج انحراف جنسی نبودند که صاحبان حرمسراها بودند، و به اصطلاح اعراب، این انحراف از " بلاط " ملوک و سلاطین آغاز شده است.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصرِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکى لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ؛ به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است(سوره نور/30). اسلام مى گوید کامیابیهاى جنسى اعم از آمیزش و لذت گیریهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مى باشد که جمله «ذلک ازکى لهم» در آیات فوق اشاره به آن است.

بی حجابی باعث بیماریهای روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد. غریزه جنسی، غریزه ای نیرومند، عمیق و " دریا صفت " است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر می شود. اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن غریزه ای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند می دهد وارد شده است. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. همانطور که بشر - اعم از مرد و زن - در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمی شود و اشباع نمی گردد، در ناحیه جنسی نیز چنین است.

هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و هیچ دلی از هوس سیر نمی شود. و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت. دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی می گردد تحریک و تهییج بی حساب غریزه جنسی عوارض وخیم دیگری نظیر بلوغهای زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد. چرا در دنیای غرب این همه بیماری روانی زیاد شده است؟ علتش آزادی اخلاقی و جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جرائد و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچه ها انجام می شود.

در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود. برهنگى زنان که طبعاً پیامدهائى همچون آرایش و عشوه گرى و امثال آن به همراه دارد مردان مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مى دهد تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجانهاى بیمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مى گردد، مگر اعصاب انسان چقدر مى تواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمى گویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصاً توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده، تا آنجا که گفته اند هیچ حادثه مهمى را پیدا نمى کنید مگر اینکه پاى زنى در آن در میان است! آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعله ور ساختن آن بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانه اى است؟ اسلام مى خواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند.

افزایش طلاق یکی از نتایج بی حجابی و بی عفتی
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است. معاشرتهای آزاد و بی بند و بار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیاناً - چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند - با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.

آمارهاى قطعى و مستند نشان مى دهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشوئى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه دیده بیند دل کند یاد و هر چه دل در اینجا یعنى هوسهاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مى رود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مى بندد و با دیگرى وداع مى گوید. در محیطى که حجاب است (و شرائط دیگر اسلامى رعایت مى شود) دو همسر تعلق به یکدیگر دارند، و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است. ولى در بازار آزاد برهنگى که عملاً زنان به صورت کالاى مشترکى (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسى) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشوئى مفهومى نمى تواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مى شوند و کودکان بى سرپرست مى مانند.

گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع
گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصاً در جوامع غربى کاملاً نمایان است، آنقدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد. نمى گوئیم عامل اصلى فحشاء و فرزندان نامشروع منحصراً بى حجابى است، نمى گوئیم استعمار ننگین و مسائل سیاسى مخرب در آن مؤثر نیست، بلکه مى گوئیم یکى از عوامل مؤثر آن مسأله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سرچشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مسأله روشن تر مى شود.

هنگامى که مى شنویم در انگلستان، در هر سال - طبق آمار - پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مى آید، و هنگامى که مى شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کرده اند - نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى - بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آورده اند، به گونه اى که در بسیارى از پرونده هاى جنائى پاى آنها در میان است، به اهمیت این مسأله کاملاً پى مى بریم، و مى دانیم که مسأله گسترش فحشاء حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنابر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مى شود، و پى آمدهاى آن هر گونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است. مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مى خوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.

فلج شدن نیروی کار
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف می کند. برعکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: " حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است " بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است. حقیقت اینست که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ما است و از اروپا و آمریکا هم داریم جلو می افتیم از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتائج سوء پول پرستی ها و شهوت رانیهای سرمایه داران غرب است، بلکه یکی از طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار می برند.

آیا اگر زن ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آنکه برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز توالت وقت خود را تلف کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوسباز و چشم چران و بی اراده تبدیل کند؟ عجبا! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است ، با بی حجابی و بی بند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است.

ابتذال زن و سقوط شخصیت او
مسأله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى که جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمائى افزونتر از او دارد، و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسیش وسیله تبلیغ کالاها و دکور اطاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه اى شخصیت زن تا سرحد یک عروسک، یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى کند، و ارزشهاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود، و تنها افتخار او جوانى و زیبائى و خودنمائیش مى شود. و به این ترتیب مبدل به وسیله اى خواهد شد براى اشباع هوسهاى سرکش یک مشت آلوده فریبکار و انسان نماهاى دیو صفت!

در چنین جامعه اى چگونه یک زن مى تواند با ویژگیهاى اخلاقیش، علم و آگاهى و دانائیش جلوه کند، و حائز مقام والائى گردد؟! براستى درد آور است که در کشورهاى غربى، و غرب زده،بهترین شهرت وبزرگترین افتخار نصیب زنانی که بی حجاب وفسادکارند بنام زنان هنر پیشه وهنرمند تعلق میگرد .۰ 

ریشه های تصمیم گیری

برای هرفرد ،سنین جوانی دورانی است بسیار مهم. دراین مرحله ازحیات است که تصمیمات قاطعه اخذشده وشخص بنای زندگانی خود را پی ریزی می نماید. دراین سنین است که هرفرد به احتمال قوی سرنوشت آتیه ی خود راتعیین، ونوع شغل وکارخود را انتخاب، معلومات خودرا تکمیل، ودرامرارمعاش تلاش می نماید. سپس به مرحله ی زندگانی مشترک وارد می شودوبه تشکیل خانواده می پردازد؛ وبالاترازهمه دراین دوره است که فکرجوان بیش ازهرموقع درصددتجسس وتحقیق برمی آید. مبادی وموازین روحانی راکه هادی رفتار واعمال آینده انسانی است اتخاذ می نماید. این عوامل است که بزرگ ترین فرصت ها وبزرگ ترین مبارزات و آزمایش هارا بروجه جوانان مفتوح می کند.

درمسیر زندگی به اولین چیزی که برخورد می کنیم یک دوراهی است که باید یکی ازآن دورا بردیگری ترجیح داده، سپس درانتظار چند راهی بعدی، آن را بپیمائیم. جوان باید بتواند انتخاب کند. دیگرلغزندگی باوجود خام بودن معنا ندارد.(این شعار عقل ماست.)

جوان باید راهی راازطریق حواس خودبرگزیندکه حس کمال جویی وی را تحریک نماید.(این شعار قلب واحساس ماست.)

بنابراین وجود مانیز خوددوراهی بی منتهائیست که انگار هیچ پلی قصد ارتباط آن دو را ندارد. عقل رهبر یک راه است واحساس رهبرراه دیگر. واینجاست که هراسان ومضطرب به دنبال راه سوم می گردیم؛ اما راه سومی وجود نخواهد داشت جزرجوع کردن به هیکل انسانیمان ونزدیکی باروح پاک وبی آلایش شخصیتمان.

ولی جوانیم، و شخصیتمان جاده ای است پرپیچ و خم، وپرازفرازو نشیب های فراوان. دریک لحظه ارزش را به یک چیز مجزا نسبت می دهیم، ودرلحظه ی دیگر آن را بی ارزش می پنداریم. اما انسانیم وباید یادبگیریم قاطعانه وقدرتمندانه تصمیم بگیریم؛ طوری که جزئی ازریشه ی زندگیمان شود. اگر هرتصمیم به نوبه ی خود درست وسبب موفقیت باشد، دیگر ترسی ازشکست درزندگیمان معنا و مفهوم ندارد.

به ظاهر بایددراولین گام قوه درک، نتیجه ی اعمالمان را تاصدقدمی پیش بینی کنیم، و خودراخلاق سازیم واین ریشه ی دیگر زندگیمان است.

 باید نگرش خود را به اندازه ی عمیق ترین دره ها، قابل نفوذ وباوسعتی به اندازه ی آسمان بیکران، بی منتها سازیم واین ریشه ی سوم وجودمان است. باید چشمانمان آماده دریافت تجربیات انسان های کوچک و بزرگ باشد ودرزندگی چون جرقه ای روشن کننده عمل نماید. اینجاست که ریشه ی چهارم جوانه   می زند.

 باید رگ های وجودمان آنقدر قطور ومستحکم باشند، تابتوانندذره ذره ی عشق های درونیمان رادرهرلحظه به تاروپود وجودمان نفوذ دهند؛ تاهمیشه متوجه آن باشیم که:که هستیم؟ به کجا تعلق داریم؟ وباید به کجا ناظرباشیم؟ ریشه ی پنجم گواه براین حقیقت است. باید دستانمان قادر به باز کردن گره های کورزندگیمان باشند تادرپایان راه آن ها نیزطعم خوش موفقیت را بچشند.

 پاهایمان نیز که باحرکت طنین اندازخود غبار خاک را به مایادآور می شوند، باید بااراده ای فولادین بدون لحظه ای درنگ وتامل، جسم چشم انتظار را به تکاپووادار سازدتاریشه ی هفتم نیز به وقوع بپیوندد.

باید سلول های وجودمان نیز ازکوچک ترین ذره تابزرگ ترین آن ها: اراده،تلاش، شهامت، تفکر، توکل، محبت، مهارت، عشق، صداقت، استحکام، سلامت وبرنامه ریزی را به ارمغان آورند تاریشه وریشه های بعدی زندگیمان به تکامل برسند.

سپس درگام دوم که دیگر باتوجه به فعالیت های گام اول، مقدمات لازم تصمیم گیری انجام شده اند؛ بایدتفکروبینشی عمیق را حاکم ساخت. دیگر وقت آن است که توانایی درست ومنطقی داشته باشیم تا هرگزشاهدشکست های ناشی ازآن نباشیم وهمیشه متوجه به این نکته باشیم:

« بذر درخت پربارموفقیت، تصمیم گیری عاقلانه ومنطقی است.»