در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

اشک یتیم ( پروین اعتصامی)

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

( پروین اعتصامی)
نظرات 5 + ارسال نظر
سید پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.sobhan009s.blogfa.com

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ... نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ... ولی بسیار مشتاقم ... که از خاک گلویم سوتکی سازد ... گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش ... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد .... و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
سلام مرسی از اینکه به وب منم سری بزنید و با نظرات خودتون مارو بهتر ببینید/
اگر مایل به لینک کردن هستید منو با(حق و حقیقت )لینک کنید

دوست چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

هر راز که اندر دل دانا باشد / باید که نهفته‌تر ز عنقا باشد
کاندر صدف از نهفتگی گردد در / آن قطره که راز دل دریا باشد

شریفی جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ http://lirdaf.blogfa.com

سلام دوست بزرگوار
با مقاله"تو را خدا نرو"بروزم.لطفا ضمن مطالعه نظرات زیبای خود را درج نمایید.
با تشکر

خارخاسک چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ http://www.khar-khasak.blogfa.com

سلام لینک کنیم

علی شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ق.ظ




روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت

این اشک دیده‌ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطره‌ی سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود

کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد