در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

در مورد آزادی اندیشه وفکر میباشد.

این وب سایت هدفی جزتقریب افکار واندیشه ها چیزی دیگر ندارد وکلیه افکار پیش ما محترم میباشند.ازادی واندیشه یعنی زنده باد مخالف.

درسهای از احادیث رسول الله

عن أبی هریرةَ رَضِی اللهُ عَنْهُ قالَ: قالَ رسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ:

مِنْ حُسْنِ إِسْلاَمِ الْمَرْءِ تَرْکُهُ مَا لاَ یَعْنِیهِ!

حدیثٌ حَسَنٌ رواه التِّرمذیُّ وغیرُه هکذا.

ترجمه حدیث:

از ابی هریره  روایت شده که گفت: پیغمبر خدا ص فرمود: از زیبایی اسلام شخص این است که چیزهایی را که به او مربوط نیست ترک کند. این حدیث حسن را ترمذی و دیگران به این لفظ روایت کرده اند.

شرح حدیث:

در حدیث بالا: از نیکویی اسلام شخص ترک‌کردنش آنچه را که مورد عنایتش نیست، می‌باشد عناه الامر: تعلقت به عنایته! عنایتش بستگی به آن دارد، مَا یَعْنِی! آنچه که به انسان مربوط است ومَا لاَ یَعْنِی! آنچه که مورد توجه انسان نیست.

اما آنچه که مورد توجه انسان است، مانند ضروریات معیشت و لوازم زندگی از آنچه رفع گرسنگی می‌کند و دفع تشنگی می‌نماید و بدن را می‌پوشاند و انسان را از گرما و سرما نگه می‌دارد و مایه پاک‌دامنی انسان می‌شود و پایه بقاء آدمی می‌گردد، مانند خوراک و آب و لباس و خانه و همسر و فرزند. کوشش برای اینها که از راه مشروع و حلال و دست رنج آدمی خودش باشد، محبوب و مطلوب شریعت است، و همچنین آنچه فراهم آمدنش مورد توجه انسان است و زندگی جاوید و آرامش قلب به آن بستگی دارد، از عقیده خوب و مسلمانی به معنی واقعی و ایمان صحیح و کارهای شایسته که سلامت و نیک‌بختی در معاد بستگی به آن دارد، شریعت به آن امر فرموده، و یا به عبارت دیگر: شریعت برای تعلیم و به کاربستن آن آمده است.

اما آنچه نمی‌تواند مورد ا عتناء باشد، و عنایت آدمی به آن بستگی ندارد، بلکه سلامت در ترک آن است، از زیادت‌جویی و گردآوردن مال و صرف‌کردنش در ملذات پست و خوشی‌های ناروا که به ظاهر خوشی است، و در حقیقت هزاران ناخوشی دربر دارد، ترک آنها لازم است و دوری از آنها مایه سلامتی از آفت‌ها و دشمنی‌ها است.

اما آنچه باید مورد عنایت باشد از خوش‌بینی و صفای قلب و کوشش برای سعادت اجتماع و گرامی‌داشتن وقت و صرف آن در کارهای سودمند و نکوکاری و گذشت و اخلاق پسندیده، اینها همه مورد نظر و مقصود هستند.

ادامه مطلب ...

درسهای از احادیث پیامبراسلام صلی الله علیه وسلم ((۲))

عن أبی العبَّاسِ – سَهْلِ بنِ سَعْدٍ الساعدیِّ – رَضِی اللهُ عَنْهُ قالَ: جاءَ رَجُلٌ إلى النَّبیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقالَ: یا رسولَ اللهِ، دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ إِذَا عَمِلْتُهُ أَحَبَّنِیَ اللهُ وأَحبَّنِیَ النَّاسُ فَقَالَ:

ازْهَدْ فِی الدُّنْیَا یُحِبَّکَ اللهُ، وَازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ!.

(حدیثٌ حَسَنٌ رواهُ ابنُ ماجَه وغیرُهُ بأسانیدَ حَسنةٍ)

ترجمه حدیث:

از أبوالعباس که نام او سهل پسر سعد از قبیله ساعده است t گفت: مردی به خدمت پیغمبر ص آمد و عرض کرد: یا رسول الله! مرا بر کاری راهنمایی کن که هرگاه انجام دهم خدا تعالی مرا دوست بدارد و مردم نیز مرا دوست بدارند. پس رسول الله بفرمود: به دنیا دل مبند، تا خدای تعالی تو را دوست بدارد، و در آنچه نزد مردم است بی‌میل شو تا مردم ترا دوست بدارند.

حدیث حسن است، ابن ماجه و دیگران به إسنادهای خوب روایت کرده اند.

شرح حدیث:

ابوالعباس: سهل بن سعد ساعدی انصاری خزرجی مدنی در روز وفات پیغمبر ص پانزده ساله بود، و در سال هشتاد و هشت هجری در مدینه منوره درگذشت، او آخرین فرد صحابه است که در مدینه درگذشته اند، نام او قبلاً حزن بود، (به معنی ناهموار) و حضرت رسول الله نام او را به سهل (یعنی هموار) تبدیل فرمود، سهل و پدرش هردو از صحابه پیغمبرند، از سهل یک صد و هشتاد و هشت حدیث روایت شده است که بخاری و مسلم بر بیست و هشت حدیث از او اتفاق دارند، و بخاری یازده حدیث از او بدون مسلم روایت نموده است.

در حدیث نبوی بالا مردی به خدمت رسول الله ص شرفیاب شد، و عرض کرد: یا رسول الله! مرا بر کاری رهنمایی بفرما که چون آن را انجام دهم خدا مرا دوست بدارند و مردم نیز مرا دوست بدارند. حضرت رسول الله ص فرمود: در دنیا زهد پیشه کن تا خدا تو را دوست بدارد.

«زهد» در لغت روگردانی از چیزی جهت حقیردانستن آن است، چنانکه می‌گویند: @شیء زهید! یعنی چیزی اندک و حقیر است،زهید الاکل! کم‌خوراک، در شرع «زهد» عبارت است از «ورع» که ترک مشتبهات باشد.

بالاترین درجه زهد همانا زهد مقربان درگاه خداست که غیر از خدای تعالی هرچه باشد، از دنیا و بهشت و غیر آن نمی‌خواهند، باید دانست که مقصود از زهد این نیست که شخص مانند راهبان نصاری تارک دنیا باشد و فقر و تهی‌دستی را پیشه کند و روی نیاز به این و آن ببرد و نامش را زهد بگذارد، بلکه مقصود از زهد این است که در غیر خدا دل نبندد، مال را به دست آورد و قصدش انجام کارهای خیر به وسیله آن باشد، زیرا هرگاه مال باشد و آن را در راه خیر انفاق نماید، نشانه زهد است؛ زیرا زهد در دنیا چنان که گفتیم دل‌نبستن به آن است، نه نداشتن آن. و به قول صاحب مثنوی روحش شاد باد:

چیست دنیا؟ از خدا غافل‌شدن
نی زر و نی سیم و نی فرزند و زن

پس زهد در دنیا دل‌نبستن به آن است، هرچه از مال و منال دنیا بخواهد، برای رضای خدا بخواهد، این زهد مایه محبوب‌شدن در درگاه خداست، دوم زهد در مال مردم است، یعنی حسد و عداوت و کینه‌توزی را که همه بر اثر دوستی مال دنیاست کنار بگذارد و از مردم چیزی نخواهد، چون هرگاه شخصی به علو همت موصوف شد و خود را از مال مردم بی‌نیاز کرد و به مردم احسان نمود و از مردم کمک نخواست، نزد مردم دوست‌داشتنی خواهد شد.

چنانکه گفتیم همه دشمنی‌ها از طریق طمع و چشم‌دوختن به مال مردم پیش می‌آید، و در تعریف زاهدبودن عبارت‌های گوناگون است: در حدیثی که به روایت ابن ماجه است: زاهدبودن نه در حرام‌ساختن حلال است و نه در ضایع‌کردن مال، بلکه زاهد کسی است که به آنچه که نزد خدا دارد، راضی‌تر باشد از آنچه که در دست خود دارد، و هرگاه مصیبتی برایش پیش آید، به ثواب آن خوشنودتر باشد از ماندن آن.

به روایت احمد از ابومسلم خولانی: زاهد کسی است که چون حق بگوید، ستاینده و نکوهش‌کننده او برایش یکسان باشد. فضیل بن عیاض گوید: اصل زهد در خوشنودی از خدای تعالی و قناعت است، و کسی که یقین او به لطف خدا محقق باشد، در همه کارش بر خدا اعتماد می‌کند، و به تدبیر خداوندی راضی باشد و دل از اعتماد بر مخلوقین ببرد و هیچگاه دنیا را از راه‌های نامشروع نجوید، چنین کسی توانگرترین مردم است، و گفته شده بی‌میل‌شدن در ریاست سخت‌تر از بی‌میلی در زر و سیم است.

به یکی از پیشینیان گفتند، کسی که توانگر است ممکن است زاهد باشد؟ گفت: آری. هرگاه زیادشدن مال او را مغرور نسازد و کم‌شدن مال او را اندوهگین ننماید، سفیان ثوری در دعای خود می‌گفته است: خدایا ما را در دنیا بی‌میل کن و دنیا را بر ما فراخ بدار، زیرا نداشتن دنیا باعث رغبت در آن گردد.

در حدیثی آمده است: بهترین زهد فراموش‌نکردن مرگ است، و برتری‌دادن خانه جاویدان بر جهان زودگذر و غنیمت‌شمردن امروز و ننشستن به امید فردا، ابوسلیمان دارانی همانند آنچه که از صاحب مثنوی نقل کردیم می‌گوید: زهد عبارت است از ترک آنچه که از خدا به غفلت می‌اندازد.

خلاصه دل را به یاد خدا مشغول‌داشتن و خواسته‌های دنیوی برای به دست‌آوردن رضای خدا خواستن و بنا به گفته پاکان: خدایا دست‌های ما را از دنیا پر بساز و دل‌های ما را از نور ایمان روشن بدار، و پیدا است که زهدی که محبت خدای تعالی و محبت مردم را به دست می‌آورد از بهترین کارهاست.

از علی بن ابی طالب t روایت شده: کسی که زهد را پیشه کرد، سختی‌ها و مصایب بر او آسان می‌شود، و شناختن ارزش عمر از برکت زهد است تا هیچ لحظه بیهوده نگذرد و از حیات دنیا تا آنجا که مقدور است؛ کارهای خیر و اعمال شایسته و یاد خدا و درود بر پیغمبر و کارگشایی و برآوردن نیاز مستمندان و رفع ظلم از مظلومین استفاده کرد.

درس های از احادیث پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم

بسم الله الرحمن الرحیم. 

عن سعد بن مالک بن سنان الخدری رضی الله عنه آن رسوالله صلی الله وعلیه وسلم قال:لا ضررولاضرار 

از سعدبن مالک بن سنان الخدری روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اندبه خودت ضررنرسان وبه دیگران نیز ضرری نرسان. 

همانطورکه میدانید اسلام دینی یست که تمامی مراحل زندگی انسان را دربرمیگیرد وهرکسی که به دستورات آن عمل کند قطعا پیروز وسربلند سعادتمنددنیا وآخرت خواهد شدوهرکسی ازآنها سربازبزند بدبخت دنیا وآخرت خواهدشد. 

حدیث فوق برای بشریت درسی عظیم میدهد که ای انسانها نه بخود ونه به دیگران ضر وزیانی برسانید .علمای بزرگ اسلام درمورد این حدیث اقوالی متعدد دارند بعضی ها گفته اند که لاضر ولاضرار به یک معنا هستند وتکرارآنهابرای تاکید است واین بدان معناست که ضرروزیان رسانیدن به دیگران است.وبعضی دیگر گفته اند که بین ضرروضرار اختلاف است ضرربمعنی آزار واذیت وضرررساندن به دیگران ودرآن منفعتی وسودی برای ضررسانده باشد.مثلا به تجارت دیگران ضرربرسانم تادرمقابل ازشکست آنها بهره ببرم واما ضراربه دیگران ضرروآسیب رساندن درصورتیکه نفعی وسودی عاید شخص خودضرررسانده نمی شود. 

درهرصورت ضررساندن به دیگران که با هرصورتی باشدازنظراسلام ممنوع ومحرم میباشد.ودین اسلام مارا دعوت به نفع رسانی به خود ومجتمع وهم نوعان مان میکند  

ضرردرلغت بمعنایی گزند ونقصان زیان ومقابل نفع است وزیان به معنای نقصان خسارت ضروضدسود می باشد وآنچه ضرر برساندویاسبب زیان وخسارت وآسیب گرددزیان آور میشود.ودراصطلاح فقه وحقوق عبارت ازآزارویانقصان وکاستی ناخوشایندی یست که دریکی ازضروریات پنج گانه جان مال دین عقل وآبروحاصل میشود . 

پیامبراسلام صلی الله علیه وسلم با این حدیث کوچک امت اسلام را متوجه میکنند . 

 بنابراین از لحاظ لغوی این دو کلمه مترادف یکدیگرند. 
 انواد ضرر ضرروزیان به دودسته تقسیم میشود ضررهای مادی ومعنوی  
اما ضرر مادی
 در امور کیفری، ضرر و زیان مادی یا مالی، خسارتی است که بر اثر ارتکاب جرم به اموال و دارایی مجنیٌ‌علیه وارد می‌شود و به صورت کاهش دارایی مثبت (از بین رفتن اعیان و اموال یا کاهش ارزش آنها) یا افزایش دارایی منفی (اشتغال ذمُه) متجلی می‌گردد.
 ضررمعنوی؛
2
 در حقوق خارجی اغلب آن را در مقابل خسارت مادی قرار می‌دهند و آن را عبارت از ضرری می‌دانند که به دارایی معنوی شخصی وارد می‌شود و متشکل از دو قسمت اجتماعی و عاطفی است. پس در تعریف آن می‌توان چنین گفت که خسارت معنوی، ضرر و زیان  وارد شده به شهرت، حیثیت و آبرو، آزادی، معتقدات مذهبی، حیات، زیبایی،
احساسات و عواطف و علایق خانوادگی است.
در مورد جبران آن دادگاه می‌تواند علاوه بر صدور حکم به خسارت مالی، حکم به رفع زیان از طریق دیگر مثل الزام به عذر خواهی و درج حکم در جراید و امثال ان بنماید.  
بنابراین ازاین حدیث مطهر نتیجه میگیریم ضرررساندن به خود ودیگران خصلتی پست ونادرست وخلاف عقل ومنطق میباشد وسبب پیش آمدن بغض وکینه وکراهیت در بین افراد ودشمنی را برآنها حاکم میکند ....... 
به امید روزیکه همه ما انسانها خصوصا مسلمانان از این حدیث گهر بار درس عبرت بگیرند وآنرا درزندگیشان بکار ببندند. 
به امید آنروز انشالله