وظیفة اصلی هنر ایجاد و ابداع زیبایی است؛ هنر فکر یا عواطف را به قالبی میریزد که زیبا یا باشکوه جلوهگر میشود، و آتش لذتی را که مردی از دیدار زنی، یا زنی از دیدار مردی، پیدا میکند، در وجود میافروزد. ممکن است فکر مورد نظر عبارت از ادراک معنایی از معانی حیات باشد، و عاطفهای که از آن بحث میکنیم انقباض یا انبساط یکی از تارهای کشیده شدة زندگانی ما باشد. صورت و قالب هنری ممکن است از آن جهت ما را خرسند سازد که آهنگ آن با حرکات تنفسی، با زدن نبض، یا با رفت و آمد مجلل و متناوب زمستان
و تابستان، با تعاقب شب و روز، و جزر و مد سازش داشته و هماهنگ باشد؛ نیز ممکن است زیبایی قالب هنری از تقارنی باشد که در آن موجود است و، مانند قافیة شعری، حالت انجماد و تجسد پیدا کرده است. همین کیفیت است که قدرت را در مقابل چشم ما مجسم میسازد و تناسب آهنگدار گیاهان و جانوران و زنان و مردان را آشکار میکند؛ همچنین ممکن است صورت هنری، از راه رنگهای خود، ما را فریفتة خویش سازد، چه درخشندگی این الوان روح را برمیانگیزد و شدت و فعالیت حیات را میافزاید؛ در پایان باید گفت که قالب هنری ممکن است در نتیجة مطابقت کاملی که با حقیقت واقع دارد ما را خرسند کند؛ این مخصوص هنرهای تقلیدیی است که هنرمند، هنگام تقلید از طبیعت یا واقعیت، توانسته است بخوبی زیبایی زودگذر گیاهان با جانوران را حکایت کند، یا معنا و ادراک گذرایی را که از یک حادثة فرار حاصل میشود تثبیت کند و بیحرکت در برابر ما قرار دهد، تا سر فرصت، هر اندازه میخواهیم از تماشای آن لذت ببریم و به کنه آن برسیم. از این منابع متعدد است که کمالیات عالی زندگی، یعنی آواز و رقص، موسیقی و نمایش، شعر و نقاشی، مجسمهسازی و معماری، و ادبیات و فلسفه، وجود پیدا کرده است. اگر فلسفه را هنری ندانیم که در میان سایر هنرها مأیوسانه میکوشد تا به عالم پریشان و پراضطراب تجارب زندگی صورتی بدهد، چه نام دیگر به آن میتوانیم داد؟
اگر احساس زیبایی در میان ملتهای اولیه چندان آشکار نبوده، بدون شک، از آن لحاظ است که میان لحظهای که شخصی شهوت جنسی را احساس میکرده، تا وقتی که میتوانسته است این شهوت را فرو نشاند، زمان قابل ملاحظهای فاصله نمیشده و به این جهت، نیروی خیال فرصت آن را پیدا نمیکرده است که بر موضوع دلخواه خود چیزهایی اضافه کند و بر زیبایی آن بیفزاید. خیلی کم اتفاق میافتد که یک بشر فطری زنی را به خاطر آن چیزها که ما به آنها نام زیبایی و جمال میدهیم انتخاب کند، او تنها در فکر خدماتی است که زن نسبت به او میتواند انجام دهد، و هرگز در صدد آن نیست که زن زورمندی را به بهانة اینکه زشت است، رد کند. چون از یکی از رؤسای قبایل هندیشمردگان امریکا پرسیدند که کدام یک از زنان او زیباتر است، عذر خواست و گفت که هرگز در این باب فکر نکرده است، و حکیمانه بر گفتة خود افزود که: «چهرههای آنان ممکن است زیباتر یا زشتتر باشد، ولی، از لحاظهای دیگر، همة زنان یکسان هستند.» از طرف دیگر، حتی در صورتی که انسان اولیه احساسی از زیبایی داشته باشد، از لحاظ اختلاف شدیدی که با نوع احساس ما نسبت به زیبایی دارد، این احساس از نظر ما محو میشود. به گفتة ریچارد، «تمام سیاهانی که من میشناسم زنی را زیبا میدانند که لاغر نباشد و، از زیربغل تا کشالة ران، همهجای تنش به یک ضخامت و، به قول زنگیان ساحلی، مانند نردبانی باشد.» در قارة افریقا، نوعاً گوشهای بزرگی چون گوش فیل و شکم پایین افتاده نشانة زیبایی زن است و همهجا زن تنومند زیباترین زن شمرده میشود. مانگوپارک مینویسد که: «در نیجریه، تقریباً چاقی و زیبایی مرادف یکدیگر است؛ زنی که مدعی مختصری از
جنگ صلیبی: 1146 - 1148
قدیس برنار به پاپ ائوگنیوس سوم ملتجی شد تا بار دیگر مسیحیان را زیر پرچم صلیبی گرد آورد.
اما ائوگنیوس، که در این موقع گرفتار منازعه با مردم بیدین روم بود، از برنار استدعا کرد که خود وی این مهم را به عهده گیرد. پیشنهاد پاپ عاقلانه بود، زیرا برنار، قدیسی که وسیله رسیدن وی به مقام پاپی را فراهم ساخته بود، آدمی بود به مراتب بزرگتر از خود وی .
هنگامی که برنار از حجره خویش در کلروو به قصد ترغیب فرانسویان به جنگ صلیبی بیرون آمد، آن شکاکیتی که در قلوب مومنان پنهان است خاموش، و بیمهایی که از شنیدن ماجراهای جنگ صلیبی اول در میان مردم قوت یافته بود زایل شد. برنار مستقیما نزد پادشاه فرانسه، لویی هفتم، شتافت و او را تشویق کرد که خود در راس سپاه صلیبی قرار گیرد. آنگاه در حالی که پادشاه فرانسه در کنار وی ایستاده بود، خطاب به انبوه مردم در وزله بیاناتی ایراد کرد (1146).
هنگامی که سخن وی به پایان رسید، انبوه مردم همگی حاضر به خدمت شدند. صلیبهایی که فراهم آورده بودند به هیچ وجه کفایت جمعیت را نمیداد، به همین سبب برنار جبه خود را ریش ریش کرد تا حاضران هر تکهای را به علامت پیوستن به سپاه صلیبی بردارند. آنگاه خطاب به پاپ نوشت: ((شهرها و قلعهها همه تهی شدهاند، حتی در مقابل هر هفت نفر زن یک نفر مرد باقی نمانده است، و همه جا پر از زنان بیوهای است که هنوز شوهرانشان زنده هستند.)) بعد از آنکه برنار فرانسه را آماده جنگ صلیبی کرد، متوجه آلمان شد. در آنجا، بر اثر بلاغت پر شور خود، امپراطور کونراد سوم را متقاعد کرد که جنگ صلیبی تنها امر مقدسی است که میتواند مایه
ادامه مطلب ...